English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8786 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
homograft U پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
graft U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mixd weave U بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
offset knots U گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
hydrogen bonding U پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
plain weave U بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
directory U روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories U روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
monology U گفتگو باخود
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
adding U باخود ترکیب کردن
soliloquize U باخود گفتگو کردن
add U باخود ترکیب کردن
adds U باخود ترکیب کردن
existential U وجودی
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
bring someone into line <idiom> U متقاعدکردن کسی درتوافق باخود
existential analysis U تحلیل وجودی
raison d'etre U علت وجودی
existential therapy U درمان وجودی
existential psychology U روانشناسی وجودی
daseinanalyse U تحلیل وجودی
existential anxiety U اضطراب وجودی
functions U خاصیت وجودی
functioned U خاصیت وجودی
function U خاصیت وجودی
he has nothing in him U همچو ادم با وجودی نیست
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
the new chief was a nothing U رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
tissues U بافت
textures U بافت
contexture U بافت
loose texture U بافت شل
knit goods U کش بافت
texture U بافت
contexts U بافت
context U بافت
of a loose textture U شل بافت
knitted U بافت
fiber U بافت
neurine U بافت پی
tissue U بافت
gold tisane U زر بافت
grain U بافت
of a loose texture U شل بافت
associated U هم پیوند
associating U هم پیوند
associates U هم پیوند
imping U پیوند
grafted U پیوند
connexion U پیوند
grafts U پیوند
consociation U پیوند
inosculation U رگ پیوند
inosculation U پیوند رگ ها
graft U پیوند
associate U هم پیوند
linkages U پیوند
unrelated U بی پیوند
nexus U پیوند
graftage U پیوند
bond U پیوند
transplantation U پیوند
grafter U پیوند زن
hyphen U پیوند
hyphens U پیوند
zonule U پیوند
grafting U پیوند
colligation U پیوند
strapping U پیوند
linkage U پیوند
link U پیوند
slurring U پیوند
slurs U پیوند
ligament U پیوند
relation U پیوند
ligaments U پیوند
ligature U خط پیوند
connexions U پیوند
anastomosis U پیوند
connection U پیوند
slurred U پیوند
bonding U پیوند
synthesis U پیوند
merging U پیوند
syntheses U پیوند
slur U پیوند
direction U سمت بافت
fiber U بافت لیف
stroma U بافت نمدی
histogen U بافت ساز
basket weave U بافت حصیری
histogenesis U بافت سازی
cellular U بافت سلولی
knotless U بافت شل و آزاد
interlocking U بافت با قلاب
finespun U ریز بافت
stroma U بافت بنیادی
adipose tissue U بافت چربی
hand knife U خوش بافت
hand knitted U دست بافت
knotless U بافت تقلبی
flat weave U تخت بافت
fibrosis U تصلب بافت ها
web U بافت یا نسج
woofs U دست بافت
selvedge U گرد بافت
xylem U بافت چوبی
sennet U بافت حصیری
sclerosis U تصلب بافت
nerve tissue U بافت عصبی
welknit U خوش بافت
vascular tissue U بافت اوندی
vascular tissue U بافت هادی
weaves U ساختن بافت
woof U دست بافت
selvage U گرد بافت
chain stitch بافت زنجیری
webs U بافت یا نسج
biopsy U بافت برداری
collenchyma U بافت کلانشیم
close-knit U ریز بافت
necrosis U بافت مردگی
sclerenchyma U بافت زنبوری
weave U ساختن بافت
cellular tissue U بافت زنبوری
soil texture U بافت خاک
knit goods U کالای کش بافت
histoloysis U بافت خواری
weaving draft U نقشه بافت
plain weave U بافت ساده
texture U بافت تاروپود
phloem U بافت لیفی
basket-weave U بافت حصیری
grossest U درشت بافت
grosses U درشت بافت
textures U بافت تاروپود
grosser U درشت بافت
fibres U بافت لیف
grossed U درشت بافت
gross U درشت بافت
typical <adj.> U بافت عادی
typical <adj.> U بافت معمولی
fibre U بافت لیف
homespun U بافت خانگی
slip U خطا در بافت
slit weave U بافت چاکدار
texture of soil U بافت خاک
style U سبک بافت
in vivo U بافت زنده
histology U بافت شناسی
texture U ترکیب بافت
grossing U درشت بافت
plain weave U بافت حصیری
elementary U مشابه
homogeneous U مشابه
corresponding U مشابه
similar U مشابه
lossy compression U مشابه 6-23
alike <adj.> U مشابه
related <adj.> U مشابه
semblable U مشابه
akin <adj.> U مشابه
quasi U مشابه
like <adj.> U مشابه
resembling <adj.> U مشابه
allo U مشابه
similar <adj.> U مشابه
analogous U مشابه
single bond U پیوند ساده
underpass approach U نشیب پیوند
bond moment U گشتاور پیوند
protocol U پیوند نامه
syndesmosis U پیوند رباطی
protocols U پیوند نامه
communication link U پیوند ارتباطی
tie bar U اهن پیوند
synchondrosis U پیوند غضروفی
bond order U مرتبه پیوند
basic linkage U پیوند اساسی
acetylenic linkage U پیوند استیلنی
additive U پیوند کد مخابراتی
chemical bond U پیوند شیمیایی
bond polarity U قطبیت پیوند
communications link U پیوند مخابراتی
additives U پیوند کد مخابراتی
back splice U پیوند وارون
bond strength U قدرت پیوند
back splice U پیوند معکوس
three center bonding U پیوند سه مرکزی
Recent search history Forum search
2Debonding
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com